قانون دیه برابر برای زنان توسط باصطلاح اصلاح طلبان در مجلس طرح شده است. برخی سازمان های زنان ملی – اسلامی نیز در دفاع از این طرح به مجلس نامه سرگشاده نوشته اند. بیانیه 22 خرداد طرح این مساله را در مجلس "از پیروزی های درخشان و قابل ستایش حرکت رو به جلوی زنان" ارزیابی کرده است. آیا واقعا دیه برابر یک دستاورد برای جنبش آزادی زن است؟
مساله زن، مساله نظام!
مساله زن در ایران فقط مساله زنان نیست، مساله رژیم اسلامی نیز هست. 28 سال است که این رژیم با زنان، حقوق زن و مطالبات زنان جنگیده است. هر چه بیشتر سرکوب میکند با مقاومت گسترده تری روبرو میشود. مجلس نشینانی که طرح دیه برابر برای زنان را مطرح میکنند، دارند تیری در تاریکی رها میکنند. هدف شان نه تحقق حقوق زنان، بلکه حفظ نظام است. اینها بازمانده های مفلوک دو خرداد هستند. سیل خروشان جنبش آزادی زن را می بینند، میخواهند با دیه برابر سدی در مقابل این سیل خانمان برانداز بسازند. در این میان آیت الله هایی هم به یکباره از زیر زمین سبز میشوند که گویی خواب نما شده اند. فتوا میدهند که در اسلام دیه زن و مرد باید برابر باشد یا ارث زن و شوهر باید یکسان باشد، ادعا میکنند که آیت الله هایی که غیر از این میگویند بی سواد اند و از کتاب بی اطلاع.
اینها همه تمهیدات جناحی از رژیم است که نگران است "تندروی های" حکومت بساط لفت و لیس شان را جمع کند. این تلاش های مذبوحانه را مردم به روشنی می بینند. فقط به جوک هایی که سریعا ساخته میشود و در تمام کشور پخش میشود، دقت کنید. این خرد مردم است. صاف و ساده، صریح و روشن. اما در این میان برخی از فعالین حقوق زن یا از دیدن این حقیقت عاجزند، یا آنها نیز در پروژه "سد سازی" دو خردادی شرکت دارند، و یا تاکتیک میزنند، فکر میکنند که با تشویق تلاش های دو خردادی و بزرگ جلوه دادن آنها تا حد "پیروزی های درخشان و قابل ستایش" به رژیم پلتیک میزنند و قانع اش میکنند تا از خر شیطان پایین بیاید. راضی اش میکنند به دو مثقال بهبود در وضع زنان رضایت دهد.
زیرکی یا تنگ نظری؟
ما بهترین حالت را در نظر میگیریم. با بخشی که دو خردادی است کاری نداریم. نقش و جایگاه دو خرداد شناخته شده و افشاء شده است. فرض میکنیم که این تحسین ها و توسل به آیت الله های رنگارنگ و تشویق مجلسی ها صرفا تاکتیک است، پولتیک است. این روش شناخته شده است. قدیمی است، بطول عمر جنبش اصلاح طلبی است. این از افق تنگ حاکم بر جنبش شان نشات میگیرد. علیرغم ملی – اسلامی بودن این جنبش، افق تنگ و روش های مماشات جویانه و دیدن فقط نوک دماغ، از خصلت های پایدار و بین المللی جنبش اصلاح طلبانه است. به کم رضایت دادن، پایین آوردن توقع و انتظارات فعالین و توده ای که برای حقوق خود مبارزه میکنند، مماشات و سازش بعنوان روش اصلی مبارزه، سد شدن در برابر رادیکالیسمی که در پایه جنبش موجود است.
زنان در ایران دارند علیه حجاب و آپارتاید جنسی مبارزه میکنند. شلاق و زندان و خشونت وحشیانه را به جان میخرند. نسل جوان دارد تمام سنن عقب مانده ملی و اسلامی و سنن شرقزده را به مصاف میطلبد. در میان جنبش آزادی زن و جنبش خلاصی فرهنگی بحث از آزادی زنان، برابری زن و مردی، مذهب زدائی و سکولاریسم و از آزادی جنسی است. بحث از استقلال زن و برسمیت شناختن زن بعنوان یک شهروند مستقل و برابر است. زنان دارند بطور فردی و جمعی سدها و موانع را می شکنند و برای آن بقول دوستان "هزینه میدهند" آنگاه برخی از فعالین سرشناس حقوق زن طرح قانون دیه برابر را بعنوان "یک پیروزی درخشان و قابل ستایش" ارزیابی میکنند.
این تحرک از عواقب منفی کمپین یک میلیون امضاء است. این کمپین دارد گسترده میشود. با استقبال روبرو شده است. لذا فعالین ملی – اسلامی جنبش حقوق زن به نفوذ خود در جامعه متوهم شده اند. با اتکاء به این توهم روز همبستگی ایرانی زنان اعلام میکنند و استقلال خود را از احزاب کمونیست جشن میگیرند. این نیز از دید و افق تنگ آنها ناشی میشود. متاسفانه آنها آن چنان غرق در تاکتیک زدن هستند که از ارزیابی آناتومی جنبش آزادی زن عاجزند. نسل جوان ایران زیر بار این تبلیغات توهم انگیز نمیرود. آنها نیز دارند از این کمپین برای پیشبرد مبارزه و مطالبات خود استفاده میکنند. رهبران و فعالین رادیکال متاسفانه بخاطر اختناق و سرکوب شدید علنی نیستند. در نتیجه فعالین ملی – اسلامی دارند تمام رشد و گسترش این کمپین را به حساب موفقیت تاکتیک های خود میگذارند.
دیه یک مفهوم ارتجاعی
مبارزه برای دیه برابر نه تنها دستاورد نیست، بلکه ارتجاعی است. برابری در یک ارزش قرون وسطایی، ضد بشری، عقب مانده و ارتجاعی، ربطی به مبارزه برای حقوق برابر و آزادی ندارد. دیه یا خون بها متعلق به عهد شتر و خیمه است. متعلق به جهانی است که انسان در آن مفهوم ندارد. خون بها یا دیه را به دنیای امروز وارد کردن ارتجاعی است. عقب بردن جامعه است. باید در مقابل دیه بطور کلی ایستاد، نه اینکه خواهان دیه برابر برای زن و مرد شد. برخی حتی به تحقیقات جامعه شناسانه دانشگاه های امروزی متوسل میشوند تا حقانیت آن را برای جامعه امروز ثابت کنند. برخی از این فعالین صفحه ها سیاه میکنند تا نشان دهند که اگر در زمان قدیم دیه مرد و زن برابر نبوده دلایل اقتصادی داشته است، اما در جامعه مدرن امروزی این مناسبات تغییر کرده، پس باید دیه برابر شود. دوستان! کمی این تحقیق را جلو تر ببرید و نشان دهید که چگونه دیه توهینی است به بشریت و انسان امروزی. دیه باید بطور کلی ملغی شود.
مبارزه برای دیه برابر یک مبارزه ارتجاعی است. این تلاش بر این مفهوم ارتجاعی و قانون عقب مانده ضد انسانی مهر تائید و تثبیت میزند. آن را برسمیت میشناسد. در صورتیکه مبارزه مترقی و برابری طلبانه باید علیه کلیه قوانین ارتجاعی باشد. باید برای الغاء قوانین ارتجاعی مبارزه کرد، نه شمول یکسان آن برای کلیه شهروندان. ما این بحث را چند سال پیش با خانم عبادی بر سر حق قصاص برابر داشتیم. بحث ما با ایشان بر این نکته متمرکز بود که قصاص ارتجاعی، عقب مانده و ضد انسانی است و باید ملغی شود، نه اینکه برای زن و مرد خواهان قصاص برابر شویم.
اگر این منطق را بسط دهیم آیا نباید خواهان سنگسار برابر برای زن و مرد شویم؟ یکی از نقد های رایج برخی از مدافعین حقوق زن به سنگسار شمول نابرابر آن به زن و مرد بوده است. اینکه زنان را تا گردن در خاک میکنند و مردان را تا کمر و قس علیهذا. لذا عجیب نخواهد بود که این جنبش معین برای سنگسار برابر مبارزه ای براه اندازد. این حرکتی ارتجاعی است.
تشخیص خصلت ارتجاعی مطالبه برابری در سنگسار کار دشواری نیست. بیاییم به یک عرصه خاکستری تر نگاه بیاندازیم: حق کشیش شدن زنان در غرب. آیا این جنبشی مترقی است؟ آیا سهیم کردن زنان در اشاعه نظرات و ارزش های مردسالارانه را باید یک پیروزی درخشان و ستایش آمیز نامید؟ اگر منطق این دوستان را بکار ببندیم، قطعا به این نتیجه میرسیم. آیا در ایران باید برای حق پیشنمازی و آیت الله شدن زنان مبارزه کرد؟ اگر چنین مبارزه ای شکل بگیرد، آیا باید آن را یک حرکت مترقی ارزیابی کرد؟ با منطق بیانیه 22 خرداد بله. اما کمی به عواقب و نتایج آن دقیق شویم. از صورت ظاهر مساله که از برابری در یک مساله صحبت میکند دور شویم. حق آیت الله ای و پیشنمازی برای زنان در زندگی واقعی به چه معنا است؟ برابری در اشاعه فعال تر عقب ماندگی، مرد سالاری و ارزش های زن ستیزانه. کل دستگاه مذهب و بویژه اسلام بر مردسالاری و زن ستیزی بنیان گذاشته شده است. در ایران بویژه اسلام ایدئولوژی نظام سرکوبگر حاکم است. و دستیابی به این موقعیت برای زنان یعنی دخالت فعال تر در سرکوب جامعه و زنان. کسی که تحقق این موقعیت را پیروزی درخشان بنامد، باید گفت که از آزادی و برابری بویی نبرده است.
جنبش آزادی و برابری طلبانه زنان مفتون کلمه برابری یا یکسانی نمیشود. به مطالبه معینی که در دستور است عمیق میشود. در کشوری که زیر سلطه اسلام و قوانین قرون وسطایی آن قرار دارد، خواست جنبش آزادی زن برابری یا یکسانی در کاربست کلیه این قوانین نیست و نمیتواند باشد. مطالبه جنبش آزادی زن لغو کلیه قوانین نابرابر، ارتجاعی و مذهبی و استقرار قوانین سکولار، برابر و انسانی است. جنبش آزادی زن خواهان شمول یکسان برده داری نیست، خواهان ایجاد یک جامعه آزاد وبرابر و انسانی است. *